پيام
+
[تلگرام]
#شهيدي که حضرت زهرا(س) به او گفت: ما تو را دوست داريم:
پاييز سال 1361 بود. بار ديگر با ابراهيم عازم منطقه شديم. اينبار نقل همه مجالس،توسل هاي ابراهيم به حضرت زهرا(س) بود.هرجا ميرفتيم حرف از او بود.به هر سنگري سر ميزديم از ابراهيم ميخواستند مداحي کند و از حضرت زهرا بخواند.
شب بود. ابراهيم در جمع بچه شروع به مداحي کرد. صداي ابراهيم بخاطر خستگي و طولاني شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، دونفر از رفقا با ابراهيم شوخي کردند و صدايش را تقليد کردند که باعث ناراحتي ابراهيم شد.
آن شب ابراهيم عصباني بود و گفت: من مهم نيستم، اينها مجلس حضرت زهرا(س) را به شوخي گرفتند. براي همين ديگر مداحي نميکنم. هرچه ميگفتيم به دل نگير اما فايده اي نداشت.
ساعت يک نيمه شب بود خسته و کوفته خوابيديم. قبل از اذان بچه ها را بيدار کرد، اذان گفت و نماز جماعت به پا کردند و بعد از تسبيحات ابراهيم شروع به دعا خواندن و روضه خواني حضرت زهرا(ع) کرد. اشعار زيباي ابراهيم اشک همه را جاري کرده بود.
بعد از خوردن صبحانه برگشتيم. گفتم: ديشب قسم خوردي ديگه مداحي نميکني ولي بعد نماز صبح...؟!
گفت:ديشب توي خواب ديدم وجود حضرت صديقه طاهره(س) تشريف آوردند و گفتند:
« نگو نميخوانم،
ما تو را دوست داريم.
هرکس گفت بخوان تو هم بخوان »
@AlamdarKomeil
*مرگ بر آمريکا*
98/12/10