شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ [تلگرام] محبت پدر راوي: رضا هادي در خانه اي کوچک و مستاجري در حوالي ميدان خراسان تهران زندگي مي کرديم. اولين روز ارديبهشت سال بود. پدر چند روزي است که خيلي خوشحال است. خدا در اولين روز اين ماه پسري به او عطا کرد. او دائما از خدا تشکر مي کرد. هر چند حالا در خانه سه پسر و يک دختر هستيم ولي پدر براي اين پسر تازه متولد شده خيلي ذوق مي کند. البته حق هم دارد. پسر خيلي با نمکي است. اسم بچه را هم انتخاب کرد: «ابراهيم» پدرمان نام پيامبري را بر او نهاد که مظهر صبر و قهرمان توکل و توحيد بود. و اين اسم واقعا برازنده او بود. بستگان و دوستان هر وقت او را مي ديدند با تعجب مي گفتند:حسين آقا تو سه تا فرزند ديگه هم داري چرا براي اين پسر اينقدر خوشحالي ميکني؟! پدر با آرامش خاصي جواب مي داد: اين پسر حالت عجيبي دارد! من مطمئن هستم که ابراهيم من بنده خوب خدا مي شود اين پسر نام من را هم زنده مي کند. راست مي گفت. محبت پدرمان به ابراهيم محبت عجيبي بود. هر چند بعد از او خدا يک پسر و يک دختر ديگر به خانواده ما عطا کرد اما از محبت پدرم به ابراهيم چيزي کم نشد. ابراهيم دوران دبستان را به مدرسه طالقاني در خيابان زيبا رفت. اخلاق خاصي داشت. توي همان دوران دبستان نمازش ترک نمي شد. يکبار هم در همان سال هاي دبستان به دوستش گفته بود: باباي من آدم خيلي خوبيه.تا حالا چند بار امام زمان(عج) را توي خواب ديده. وقتي هم که خيلي آرزوي زيارت کربلا داشته حضرت عباس(ع) را در خواب ديده که به ديدنش آمده و با او حرف زده. زماني هم که سال آخر دبستان بود به دوستاش گفته بود: پدرم ميگه آقاي خميني که شاه چند ساله تبعيدش کرده آدم خيلي خوبيه. حتي بابام ميگه: همه بايد به دستورات اون آقا عمل کنند. چون مثل دستورات امام زمان(عج) مي مونه. دوستاش هم گفته بودند: ابراهيم ديگه اين حرف ها رو نزن. آقاي ناظم بفهمه اخراجت ميکنه. شايد براي دوستان ابراهيم شنيدن اين حرف ها عجيب بود. ولي او به حرف هاي پدر خيلي اعتقاد داشت. @AlamdarKomeil
شهيد هادي
رتبه 0
0 برگزیده
57 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
شهيد هادي عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top