پيام
+
[تلگرام]
دلنوشته اي از راوي دلسوخته برادر جواد تاجيک
به مناسبت يادواره هاي شهيد ابراهيم هادي در تهران و شهرستانها
علل موج فرهنگي و جريان سازي کشوري يک شهيد
سَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ (مريم15)
پنجشنبه فروردين؛ به شهر مقدس قم آمدهام تا در مراسم سالروز تولد شهيد #ابراهيم_هادي در مصلاي شهر قم روايتگري کنم. جمعيت بينظيري آمده است. برنامههاي مشابهي به همين مناسبت، در حدود صد شهر کشور به صورت کاملا مردمي با محوريت گروه شهيد ابراهيم هادي برنامهريزي شده است. واقعا عجيب است شهيدي که نه خودش فرمانده بوده، نه نسبتي با مسئولين و فرماندهاني از ارکان حکومت و نيروهاي مسلح دارد، نه پسري دارد که اين نوع کارها را برايش پيگيري کند، نه پول دولتي پشت برنامههايش است، چگونه اينقدر در کشور جريان سازي ميکند؟ چگونه کتابش از تيراژ 5 هزار نسخه هم عبور کرده است؟!
روايتگري را با يک سوال شروع ميکنم: مگر ابراهيم چه کرده که اينگونه محبوب شده است؟ ميگويم هر چه فکر ميکنم ميبينم ابراهيمِ امروز را آن اشکي که براي تهيدستيِ پيرمرد رهگذر ميريخت ولي پولي نداشت که کمکش کند، ساخته است. ابراهيم را کولهبري در بازار تهران براي مردم، ساخته است. ابراهيم را آن باخت عمدي در فينال وزن کيلوگرم قهرماني کشتي تهران بهخاطر نيازي که حريفش به جايزه نقدي نفر اول داشت، ساخته است. ابراهيم را آن بهدوش گرفتن کپسول گاز همسايهها ساخته است. ابراهيم را، تقسيم حقوقش بين چند خانواده نيازمند ساخته است. ابراهيم را دوري از گناه و سوزني که به پشت چشمش ميزد تا ديگر به نامحرم نگاه نکند، ساخته است. ابراهيم را نگاه محبتآميزش به مردم تا جايي که دست يک دزد را گرفت و به جبهه رساند، ساخته است. ابراهيم را نحوه برخورد کريمانهاش با منکر ساخته است...
ميگويم چه شده که رهبري معظم، همه خواص از طلاب و موسسات فرهنگي تا مسئولين بسيج و نظام و حتي خبرگان رهبري را دعوت به مرام ابراهيم هادي ميکند: «يک کار ديگر که آن هم از لحاظ اهمّيّت از اين تبليغ اگر مهمتر نباشد -که به گمان ما مهمتر هم هست- کمتر نيست، عملِ خود ما است؛ نه عملي که حتماً جلوي چشم مردم باشد؛ نه، عملِ درست ما تأثيرش را ميبخشد؛ ترک گناه، ترک دنياپرستي، ترک اشرافيگري، کار سخت، کار کوشنده. وقتي ما با خدا باشيم، خداي متعال تأثير ميدهد به حرف ما، به اقدام ما. مردم هم که به ما نگاه ميکنند و تناقضي ميان گفته و کردار ما مشاهده نميکنند، ايمانشان قوي ميشود و به اين راه ميآيند، در اين راه حرکت ميکنند.»(--) «آيا آن احساسات و رفتارهاي تحسينبرانگيز دهه را به ياد داريد؟ آيا آن بياعتنايي به مال دنيا و اهتمام به خدمت را به ياد داريد؟»(--)
به گمانم، ابراهيم را جبهه نساخت. ابراهيم خودش را ساخته بود که به جبهه رفت. همين باعث شد در جبهه جريانساز باشد. حالا يک خانوادهاي بعد از روايتگري آمده ميگويد ما از اصفهان براي شرکت در اين مراسم آمدهايم. با تعحب ميپرسم از اصفهان؟ مادر ميگويد بله از اصفهان. آخر ما خيلي به اين شهيد علاقه داريم، شهيدي که حتي اسير عراقي را تکريم ميکرد، حالا ما که از اصفهان آمدهايم را تکريم نميکند؟
ذهننوشتههاييکبسيجي --
@Alamdarkomeil ادامه...
به مناسبت يادواره هاي شهيد ابراهيم هادي در تهران و شهرستانها
علل موج فرهنگي و جريان سازي کشوري يک شهيد
سَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ (مريم15)
پنجشنبه فروردين؛ به شهر مقدس قم آمدهام تا در مراسم سالروز تولد شهيد #ابراهيم_هادي در مصلاي شهر قم روايتگري کنم. جمعيت بينظيري آمده است. برنامههاي مشابهي به همين مناسبت، در حدود صد شهر کشور به صورت کاملا مردمي با محوريت گروه شهيد ابراهيم هادي برنامهريزي شده است. واقعا عجيب است شهيدي که نه خودش فرمانده بوده، نه نسبتي با مسئولين و فرماندهاني از ارکان حکومت و نيروهاي مسلح دارد، نه پسري دارد که اين نوع کارها را برايش پيگيري کند، نه پول دولتي پشت برنامههايش است، چگونه اينقدر در کشور جريان سازي ميکند؟ چگونه کتابش از تيراژ 5 هزار نسخه هم عبور کرده است؟!
روايتگري را با يک سوال شروع ميکنم: مگر ابراهيم چه کرده که اينگونه محبوب شده است؟ ميگويم هر چه فکر ميکنم ميبينم ابراهيمِ امروز را آن اشکي که براي تهيدستيِ پيرمرد رهگذر ميريخت ولي پولي نداشت که کمکش کند، ساخته است. ابراهيم را کولهبري در بازار تهران براي مردم، ساخته است. ابراهيم را آن باخت عمدي در فينال وزن کيلوگرم قهرماني کشتي تهران بهخاطر نيازي که حريفش به جايزه نقدي نفر اول داشت، ساخته است. ابراهيم را آن بهدوش گرفتن کپسول گاز همسايهها ساخته است. ابراهيم را، تقسيم حقوقش بين چند خانواده نيازمند ساخته است. ابراهيم را دوري از گناه و سوزني که به پشت چشمش ميزد تا ديگر به نامحرم نگاه نکند، ساخته است. ابراهيم را نگاه محبتآميزش به مردم تا جايي که دست يک دزد را گرفت و به جبهه رساند، ساخته است. ابراهيم را نحوه برخورد کريمانهاش با منکر ساخته است...
ميگويم چه شده که رهبري معظم، همه خواص از طلاب و موسسات فرهنگي تا مسئولين بسيج و نظام و حتي خبرگان رهبري را دعوت به مرام ابراهيم هادي ميکند: «يک کار ديگر که آن هم از لحاظ اهمّيّت از اين تبليغ اگر مهمتر نباشد -که به گمان ما مهمتر هم هست- کمتر نيست، عملِ خود ما است؛ نه عملي که حتماً جلوي چشم مردم باشد؛ نه، عملِ درست ما تأثيرش را ميبخشد؛ ترک گناه، ترک دنياپرستي، ترک اشرافيگري، کار سخت، کار کوشنده. وقتي ما با خدا باشيم، خداي متعال تأثير ميدهد به حرف ما، به اقدام ما. مردم هم که به ما نگاه ميکنند و تناقضي ميان گفته و کردار ما مشاهده نميکنند، ايمانشان قوي ميشود و به اين راه ميآيند، در اين راه حرکت ميکنند.»(--) «آيا آن احساسات و رفتارهاي تحسينبرانگيز دهه را به ياد داريد؟ آيا آن بياعتنايي به مال دنيا و اهتمام به خدمت را به ياد داريد؟»(--)
به گمانم، ابراهيم را جبهه نساخت. ابراهيم خودش را ساخته بود که به جبهه رفت. همين باعث شد در جبهه جريانساز باشد. حالا يک خانوادهاي بعد از روايتگري آمده ميگويد ما از اصفهان براي شرکت در اين مراسم آمدهايم. با تعحب ميپرسم از اصفهان؟ مادر ميگويد بله از اصفهان. آخر ما خيلي به اين شهيد علاقه داريم، شهيدي که حتي اسير عراقي را تکريم ميکرد، حالا ما که از اصفهان آمدهايم را تکريم نميکند؟
ذهننوشتههاييکبسيجي --
@Alamdarkomeil ادامه...
Miss fatima
99/2/3
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید