پيام
+
[تلگرام]
ابراهيم و مورچه ها!
يکبار داشتيم با ابراهيم به باشگاه مي رفتيم. من کمي جلوتر رفتم و برگشتم ديدم ابراهيم کمي عقب تر ايستاده. بعد نشست و به اطرافش نگاه کرد و دوباره بلند شد!
گفتم چي شده داش ابرام؟
با تعجب برگشتم به سمتش. ابرام گفت:
اينجا پر از مورچه بود.حواسم نبود و پام رو گذاشتم بين مورچه ها، برا همين نشستم ببينم کجا مورچه نيست از اونجا حرکت کنم.
ابراهيم پريد اينطرف کوچه و راه رو ادامه داد. گفتم عجب ادمي هستي! دير شده وايسادي بخاطر مورچه ها؟
گفت: اين ها هم مخلوقات خدا هستند. من اگه وقت داشتم يه مشت گندم براشون مي ريختم نه اينکه با پام اون ها رو له کنم!
سلام بر ابراهيم 2
@Alamdarkomeil
انديشه نگار
99/2/5
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
فهرست برترین کاربران از نظر بیشترین پیام های منتخب شده از سوی دبیران مجله پارسی نامه.
30 رتبه برگزیده
بیشتر
برچسب های پرکاربرد