شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ [تلگرام] ابراهيم به کوچکترين چيزهايي که ما توجه نداشتيم دقت مي کرد. اسراف در زندگيش راه نداشت. تا مي توانست، در هر شرايطي به مخلوقات خدا کمک مي کرد. از هر لحظه ي عمر خودش بهترين استفاده را مي کرد. يادم هست پشت باشگاه صدري، دور هم نشسته بوديم. کنار ابراهيم، يک تکه نان خشک شده افتاده بود. نان را برداشت و گفت: ببين نعمت خدا رو چطور بي احترامي کردند؟! نان خيلي سفت بود. بعد يک تکه سنگ برداشت. و همينطور که دور هم نشسته بوديم، شروع به خُرد کردن نان نمود. حسابي که ريز شد، در محوطه باز انتهاي کوچه پخش کرد! چند دقيقه بعد کبوتر ها آنجا جمع شدند. پرنده ها مشغول خوردن غذايي شدند که ابراهيم برايشان مهيا نموده بود. سلام بر ابراهيم/ص @AlamdarKomeil
شهيد هادي
رتبه 0
0 برگزیده
57 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
شهيد هادي عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top