شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ [تلگرام] [-وقتي چراغ‌ها خاموش شد...] +گفتم: -آقا ابرام! اينها ي هستند دنبال خودت مياري؟! + با تعجب پرسيد: -چطور؟ -چي شده؟! +گفتم: ديشب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شد. بعد هم آمد و کنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت مي‌کرد. از مظلوميت امام حسين «عليه‌السلام» و ارهاي يزيد مي‌گفت. اين‌پسر هم خيره‌خيره و با عصبانيت گوش مي‌رد. -وقتي چراغ‌ها خاموش شد، به‌جاي اينکه اش بريزه، مرتّب فحش‌هاي ناجور به يزيد مي‌داد! _ابراهيم داشت با تعجّب گوش مي‌رد. يک‌دفعه زد زير خنده. +بعد هم گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نرده. مطمئن باش با امام حسين «عليه‌السلام» که رفيق بشه تغيير مي‌کنه. ما هم اگر اين بچه‌ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم. _دوستيِ ابراهيم با اين‌پسر به جايي رسيد که همه کارهاي اشتباهش را کنار گذاشت. او يکي از بچه‌هاي خوب ورزشکار شد. #إبــــــــــرإھيم‌ھإد #منبع: سلام بر ابراهيم @AlamdarKomeil
چراغ جادو
شهيد هادي
رتبه 0
0 برگزیده
57 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
شهيد هادي عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top